۸ لبخند ۹۸

ب دعوت از  

وب آرامم کن

اول از همه بگم که خیلی اتفاقات خوب و بد تو زندگیم نمیفته . و هرچی شمردم ۸ تا نشد . کلن یکنواخته .

۱-اول شدن پسر خالم تو مسابقات کنگفو اونم تو روزی ک باش رفتم و ( بعد از ۴ سال که ورزشو گذاشتم گذاشتم کنار ) دوستامو دیدم.

۲-بچه دار شدن عموم. ( ب دلایلی خیلی خوشال کننده بود.حالا دلایلش بماند.)

۳-دیدن بهترین دوستم بعد از تقریبن یک سال (خخخ.با وجود اینکه فاصله مون دو تا خیابونه .)

۴-کم شدن روی معاون بعد از اومدن معدلم (۱۹/۵۶) اونم وقتی ک ب بابام الکی گفته بود پسرت با ی عده دوست شده و دارع باند بازی میکنه و رو کلاسا گوش نمیده (این یکی و راست میگف بیچاره.) و .

۵- سکته کردن دبیر زیستمون ( خوشالیم به خاطر اتفاقات بعد از سکته کردنشه نه خوده سکته کردنش.) چون باعث شد بعد از امتحانات شنبه و دوشنبه رو بجای ساعت ۱ ساعت ۱۰ تعطیل شیم و کلی عشق و حال کنیم (بقیشم خودمون میپیچوندیم.)

۶-

۷-

۸-

خلاصه که زندگیم  خیلی معمولی دارع پیش میره و نه خیلی خوشالمو نه خیلی ناراحت.

کس خاصیو ندارم ازش دعوت کنم چون یا ازشون دعوت شده یا اینکه سرشون شلوغه و وقت ندارن.